کد مطلب:315098 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

سقای حرم


ای سرو خفته در چمن، عباس من عباس من

ای كشته ی صد پاره تن، عباس من عباس من



من آمدم در علقمه، با مادر خود فاطمه

چشمی گشا حرفی بزن، عباس من عباس من



گشته فزون زخم تنت، از حلقه های جوشنت

چیزی نمانده زین بدن، عباس من عباس من



بعد از تو سقای حرم، گرید دو چشم دخترم

گرید چو شمع انجمن، عباس من عباس من



از تشنه كامی در حرم، لب های خشك اصغرم

گردیده با تو هم سخن، عباس من عباس من



ای ساقی لب تشنگان! با بودن آب روان

داری چرا خون در دهن، عباس من عباس من



داغت به دل آتش زند، هجر تو از پا افكند

ام البنین را در وطن، عباس من عباس من



از زخم تیر و خنجرت، اندام از گل بهترت

گشته یكی چون پیرهن، عباس من عباس من



[ صفحه 249]



شد با عمود آهنین، غسل تو از خون جبین

خاك بیابانت كفن، عباس من عباس من



رو جانب صحرا كنم، دست تو را پیدا كنم

بویم چو برگ نسترن، عباس من عباس من



از دادن شرح غمت، با سوز و شور «میثمت»

عالم شده بیت الحزن، عباس من عباس من